روزنامه سپاهان
مجله سپاهان در اصفهان بصاحب امتیازی و مدیر مسئولی (میرزا محمد علی مکرم حبیب آبادی) تأسیس و در سال ۱۳۴۰ قمری منتشر شده است. شماره اول سپاهان در چهار صفحه بقطع وزیری متوسط، با چاپ سربی (چاپخانه بامداد) طبع وتوزیع و در تاریخ ۲۹ ذیقعده ۱۳۴۰ قمری انتشار یافته. طرز انتشار آن هر بیست روز یک مرتبه طبع و توزیع میشده، با اینکه سپاهان مجله بوده مع ذلک هیچ وقت تعداد صفحات آن از چهار صفحه تجاوز نکرده است. مقاله افتتاحی سیاهان بدین قرار است: « بنام ایزد باک و پس از درود بر رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم الحمد لله تکمیل خدمت بمعارف که مدتی است وظیفه وجدانی خود قرار دادهایم نائل گشته اینک بانتشار مجله بنام سپاهان توفیق مییابیم. مجله سپاهان حاوی حقایق تاریخی و ادبی است و از سیاست دوری جسته فقط بانتشار رسائل که باعث آبادانی مملکت و حصول میانی عظمت و ابهت ملت است نگارش خود را محصور خواهد نمود و برای بیداری ذوق ادبی خوانندگان در هر شماره از منظوماتیکه معانی آن بیشتر از الفاظش برجسته باشد درج و توجه ادبا و شعرا را بدان قسمت معطوف میداریم. »
پس از مقاله افتتاحی مذکور مقالهای تحت عنوان (ابنیه تاریخی اصفهان – علی قاپو) و در صفحات دوم و سوم مقاله دیگری بقلم آقای ) کی استوان ) و پس از آن سرود فارسی محصلین کالج چاپ شده است.
اولین سرودی که در اصفهان معمول شد- اول سرودی که در میان محصلین مدارس اصفهان معمول شد و عموماً محصلین آنرا در مجالس جشن میخوادند سرودیست که آقای مکرم مدیر مجله سپاهان بنظم در آورده و در همین شماره مجله درج است، قسمت اول این سرود چنین است:
هموطنان از علم و هنر راه مقصود شود طی
کو همت ما.
همقدران از فضل و ادب رخش موهوم شود پی
کو غیرت ما.
تا یکی اندر جهاات بر قراری
چند تن در میدهد ملت بخواری
کشور ایران مسکن ملت بیسر و سامان
کی گردد آباد.
جان از غم رنج و شداند دوران
کی گردد آزاد.
گر بنا شد اهل ایران را معارف
ور ندانند اهل این سامان وظائف
ایران منهدم و یران شد منفعل وحیران شد
بسکه بملت جهل است و همراه
ویران مملکت ایران شد جایگه شیران شد
از سخن ما کس نیست آگاه
آخرین مقاله مندرج در شماره اول قسمتیست تحت عنوان (حفظ الصحه عمومی) که بقلم آقای (دکتر صدیق الاطباء – لقمانی) نوشته شده است.
محل اداره مجله: اصفهان؛ خیابان خوش سرای مغزی و قیمت اشتراک آن سالیانه طبقه اول ۳۰ قران، متوسط ۲۰ قران، کسبه بازار ۱۰ قران. تکشماره چهار شاهی در سال اول؛ در عنوان روزنامه؛ مدیر داخلی (میرزا عبدالحسین کجانی) معرفی شده ولی بعداً اسمی از او در میان نیست و در عوض در سال پنجم مدیر داخلی میرزا باقر خوراسگانی معرفی گردیده است.
شماره اول سال چهارم مجله در چهار صفحه بقطع کوچک در تاریخ ۲۶ ذیحجه ۱۳۴۳ قمری و شماره اول سال پنجم آن باز در چهار صفحه بقطع کمی بزر گتر در تاریخ هشتم ربیع الثانی ۱۳۴۵ قدری منتشر شده است.
مندرجات مجله سپاهان علاوه بر مقالات مختلف و اخبار شهری قسمتی است تحت عنوان (تقویم سپاهان) که چون در آن تاریخ تا اندازه تازگی دارد بنقل یکی از این تقویمها میپردازیم:
«تقویم سپاهان- اوضاع فلکی در این اسبوع دلالت دارد بر مطلوب شدن عبای نائینی و عصبانی شدن محروم الوکاله سرسینه پائینی مستور ماندن مقاصد حقه و تحریک شدن و جرقه کردن مدیر ورقه جرقه. کمک رسیدن میرزا فرج الله خان وفضولی کردن بچههای میرزا اسدالله خان کنار رفتن آن ماده مولا و راه انداختن بازی ما ملا و کشیدن اشکال بدهیولا و قلم زن شدن کربلائی فتح الله جولا واتحاد کردن با نره قولاه رفتن بدجنس بجانب قمشه و گفتن مردم که برو گمشه. نقاشی کردن باجی عینکی و قسم یاد کردن بجون از کی و راه انداختن چرخ و کلک. بکار افتادن مدعی العموم و اشتغال اعضای محترم بذکر یا حی یاقیوم. رواج وسایط نقلیه و احتمال آثار عدل در عدلیه. طرح شدن در مجلس مطالب چپ و چوله و نطق منطقی وثوق الدوله، و تقلب از پشم ورنک و هرزگی ادارهکننده الدنک؛ غلبه یافتنتر و حرف نشنیدن کر و بار کشیدن خر و انداختن مردم تف واخ بگر عبادت مؤمنین و زهد زاهدین ومریض خانه ساختن متمولین. شیوع فراوانی تدبیر و مال جمع کردن مدلسین تسخیر و ضبط کردن چم پیر. وفور از له و ترجیح ریحان بفضله. ایام تخم پاشیدن بر زمین و افتادن رنودحق پرست در کمین و صفرا فزودن سر کنگبین. رواج صدای طنبور وشدت نیش زنبور و کثرت زحمات یعفور رفتن مردم براههای دور، والله عالم بحقایق الامور. » نقل از شماره اول سال پنجم مجله سپاهان.
چنانکه بعداً خواهیم نوشت آقای مکرم مدیر مجله قریحه و ذوق خاصی در سرودن اشعار برضد خرافات دارد و از این جهت در مجله سپاهان و روزنامه صدای اصفهان اشعاری باین عنوان درج شده و همین اشعاریک قسمت از مندرجات شیرین مجله را تشکیل میدهد. ما برای نمونه چندتای از این اشعار را بنقل از شماره اول سال دوم ذکر مینمائیم:
ادبیات برضد خرافات
ایخلق خدا معجزه گشته نمایون
یک سنگی میان گشته زقبرستان چلمون[۱]
سرسنگ شولوق شد
باز شولوق و پولوق شد
همسایه آرچی بود این سنگ مطهر[۲]
بشکست سر آرچی از این سنگ هنر ور
ای بار خداوند
این دغدغه تا چند
مرداست که این سنک شود لعل بدخشان
نور در این منک شود ماه درخشان
آب بخشان و سیده اطمه شده بنده چلمان[۳]
چلمون چو بهشت است پر از حوری و غلمان
شد شمع فراوان
در خطه چلمان
این دست که باشد که کند شعبده بازی
هر ساله بیک گوشه کند معجزهسازی
مردم شده بیدار
موهوم شده خوار
واژه ناخواناخالصجات است
یارو شده بیچاره و در فکر نجات است
یک معجزه ظاهر کند و گرم نکات است
بازاری بیچاره از این واقعه مات است
ما اسباب دستیم
ما مرده پرستیم
ایخلق بداند که کفار زمانه
هستند پی ذلت ما فکر بهانه
گویند که این آرچی و سنگ است نشانه
کاین خلق همه در ره جهلند روانه
ایقوم جهالت
کافی است خجالت
طبق اظهار آقای مکرم مجله سپاهان بسال پنجم خاتمه پیدا کرده و دیگر منتشر
نشده است.
میرزا محمد علی مکرم– آقای محمد علی مکرم در سال ۱۳۰۴ هجری قمری در حبیب آباد از دهات برخوار اصفهان بدنیا آمده و بهمین جهت مجله بنام محمد علی حبیب آبادی نوشته است.
تحصیلات مقدماتی را در حبیب آباد نزد درویش علی اکبرو در اصفهان در مدرسه امامزاده اسماعیل و مدرسه کاسه گران با تمام رسانیده و چون طبعی سرشار وذو فی وافر دارد برضد خرافات و موهومات که آن ایام بخصوص در اصفهان رواج داشته، اشعاری سروده است. اشعار آقای مکرم درباره معجزههای آرچی یعنی دستاس و نزی چی با قلمه و قدمگاه و جای پای دلدل و سقاخانه وغیره، خیلی شیرین و جذاب است.
مرحوم و حید در شماره ۷ سال دهم مجله ارمغان اشعارایشان را درباره (هرون ولایت که یکی از امام زادههای اصفهان است) چاپ نموده و ما نیز در صفحات قیل اشعار ایشان را راجع بسنک قبرستان چاو و نقل نمودیم.
آقای مکرم علاوه بر مجله سپاهان روز نامه صدای اصفهان را نیز طبع و منتشر نمود. و این روزنامه در حال حاضر نیز گاه گاهی طبع و منتشر میگردد؛ آقای مکرم ارای دیوان اشعاریست که متجاوز از چند هزار بیت میگردد و تا کنون بطبع نرسیده. مدیر مجله سپاهان مردی خوش مشرب و بذله گو و همه کس طالب محضر او می باشد حافظه و طبع شعر عجیبی دارد با اینکه سنین عمرش از شصت متجاوز میباشد هنوز طراوت جوانی و بذله گوئی آن عهد را فراموش نکرده و درستان محضرش را غنیمت می دانند. بعلت مبارزه با خرافات و اشعاری که در این زمینه پیوسته میسرود؛ عوام نسبت به قایدار بدبین بوده حتی یکمرتبه هم مورد سوء قصد قرار گرفته و شب هنگام تیری با و شلیک نمودند و چندی در بیمارستان بود. وقتی از طرف مرحوم آخوند فشارکی محکوم اجرای حد گردید و هنگامیکه خواستند حد را دربارهاش مجری کنند، فشارکی گفت ایسک چرا برخلاف شرع رفتار نمودی مکرم پاسخ داد اگر سگ بودم پشم داشتم. این لطیف. مایه نجات و عفو او گردید. توضیح مطلب آن که موقع اجرای حدیکی از نزدیکان آخوند بنام آقای پشمی در آنجا حضور داشت و این کنایه و بر میخورد.
آقای مکرم مدتی بشغل وکالت دادگستری مشغول بود و اکنون در شهرداری اصفهان متصدی کتابخانه شهرداریست. از نامبرده یک فرزند اناث باقیست. آقای مکرم اشعار بسیار ناز و دلکشی دارد و ما برای نمونه قطعه ذیل را ثبت مینمائیم:
روزگار انداخت مارا ایعزیزان در کناری
گفتگوی ماست در هر برزن و هررهگذاری
که از بهروطن لبتر کنده یاسر برارد
در قفای او مهیا گشته تیغ آبداری
هر کسی گوید که گند مدار رادار است پاداش
همچو حاجی جعفر خونساریش بینی بداری
ملت بیدست و پا بوسد چه دست ارتجاعی
کس دگر زین ملت حیران چه دارد انتظاری
سلطنت در ملک ایران مستقل گردد زمانی
کاندر این کشور نباشد هر دیاری شهریاری
هر که برضد نوای ارتجاعی قد علم کرد
قدا و با خاک یکسان شد بدست نا بکاری
الغرض من سهم خود را گفتم و رفتم زمیدان
بعد از این دارم نهامیدی نه صبری نه قراری
با دلی پرخون و قلبی چاک چاک از تیر اشراف
تیر من برسنک آمد بود اینهم کارزاری
ای خوشا آنها که در این روز گار حیرت آور
گوشه غاری مکان کردند و جنب کوهساری
محمد علی مکرم
به نقل از "تاریخ جراید و مجلات ایران" نگاشته محمد - صدر هاشمی چاپ دوم ۱۳۶۳
به نقل از "تاریخ جراید و مجلات ایران" نگاشته محمد - صدر هاشمی چاپ دوم ۱۳۶۳
شناسنامه
- مدیر محمد علی مکرم
- مدیر محمد علی مکرم